<-PostContent->

شیمی

عطربارون


بعضی وقت ها دوست دارم

وقتی بغضم میگیره خدا بیاد پایین اشکامو پاک کنه !

دستمو بگیره بگه : آدما اذیتت می کنن .؟!

بیا بریم پیش خودم . . .


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 18:53 | نویسنده : rosha |

تقدیر من این است که با درد بسازم
از این دل نامرد دلی مرد بسازم
انگار قرار است که من داغ دلم را
با گریه ی چشمان خودم سرد بسازم


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:تقدیرمن, | 18:32 | نویسنده : rosha |

عزیزم ، خوبی ؟!

دلم واست تنگ شده

همش دارم به تو فک میکنم گفتم یه اس بهت بدم ببینم در چه حالی!



Send to »»»

شراره ، راهله ، سارا ، لیلا ، سیما ، سپیده ، روشنک ، آناهیتا ، سمانه ، آتنا ، مریم


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 18:29 | نویسنده : rosha |

مجري: جيگر تو چرا امروز انقدر ساکتي؟
جيگر: عاشق شدم! عاشق شدم! عاشق شدم!
مجري: بله!؟ مگه خرام عاشق ميشن!؟
فاميل: آقاي مجري با اين مهريه هاي امروزي ديگه فقط خران که عاشق ميشن!
جيگر: جيگرم! جيگرم! جيگرم!
مجري: خب حالا طرف کي هست!؟ ايشون هم مثل شما خر...ببخشيد جيگره!؟
فاميل: آقاي مجري حتماٌ خره که قبول کرده زن اين شه ديگه!
جيگره: نه...مثل من نيست! آهوئه! آهوئه! آهوئه!
فاميل: رفتي عاشق آهو شدي الاغ!؟ تو با اين اعتماد به نفست چطور سلطان جنگل نشدي!؟


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 8:45 | نویسنده : rosha |

بعضی پسراهم هستن:
مستـی با هستـی...
شکـار با نگـار...
نهـار با بهـار...
شمـال با نهـال...
دریـا با رویـا...
ویـلا با ژیـلا...
ماشیـن با نوشیـن...
خریـد با مهشیـد...
بازم میگن ما تنهـاییــــم!! ^_^


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 8:38 | نویسنده : rosha |


حسنی نگو جوون بگو. علاف چش چرون بگو

موی ژلی،ابرو کوتاه،زبون دراز،واه واه واه

نه سیما جون نه رعنا جون،نه نازی و پریسا جون،هیچ کس باهاش رفیق نبود

تنها توی کافی شاپ نگاه میکرد به بشقاب،

باباش میگفت:حسنی میری به سربازی؟،نه نمیرم نه نمیرم

به دخترا دل میبازی. نه نمی دم نه نمی دم

گل پری جون با زانتیا ویبره میرفت تو کوچه ها

گلی چرا ویبره میری؟ دارم میرم به سلمونی

که شب برم به مهمونی،گلی خانوم نازنین با زانتیا نقطه چین،

یه کمی به من سواری میدی؟،نه که نمیدم،چرا نمیدی

واسه این که من قشنگم،درس خونم و زرنگم

اما تو چی؟،نه کار داری نه مال داری،فقط هزار خیال داری

موی ژلی ،ابرو کوتاه،زبون دراز ،واه واه واه

در وا شد و پریچهر با ناز اومد تو کوچه

پری کوچولو، تپل مپولو، میای با من بریم بیرون؟

مامان پری ،از اون بالا؛نگاه میکرد تو کوچه را

داد زد و گفت:اوی...بی حیا! برو خونتون تو را به خدا

دختر ریزه میزه ،حسابی فرز وتیزه ،اما تو چی؟

نه کار داری؛نه مال داری ؛فقط هزار خیال داری ؛

موی ژلی ابرو کوتاه زبون دراز واه واه واه !!!!


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 11:23 | نویسنده : rosha |

بارگاهی که به شهر مشهد بپاست
هم برای من هم مدینه و هم کربلاست
خاک پاکش را غرق بوسه می کنم
چون که جای پای اربابم رضاست ...


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 9:1 | نویسنده : rosha |

بالم شكسته بودوهوايي نداشتم
ازدست روزگار رهایی نداشتم
بیهوده نیست عاشق گنبد طلا شدن
مشهد اگر نبود که جایی نداشتم
دردم زیاد بود و طبیبی مرا ندید
دردم زیاد بودو دوایی نداشتم
گفتم مگر امام رضا چاره ای کند
ای وای اگر امام رضایی نداشتم


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 8:50 | نویسنده : rosha |

یــــه لـــقــــمه نون ، یـــه کـــاســـه مــــاســــت

یــــه دل خـــــــــوش ، یـــــه حـــــرف راســــــت

یــه مــادر از تبــار نور ، دار و ندارم هـمیــناست ...

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 19:5 | نویسنده : rosha |

 


تو تایپ کرده ای : " چطوری ؟ "

 

 

من فکر میکنم بگویم " غمگینم "

 

 

و تو خواهی پرسید چرا ؟

 

 

من چگونه باید بگویم چرا دلم هیچوقت خوش نیست ؟

 

 

 

که چگونه بعضی آدمها دلتنگ زاده میشوند ...

من تایپ میکنم : " خوبم "


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 18:48 | نویسنده : rosha |
صفحه قبل 1 ... 8 9 10 11 12 ... 34 صفحه بعد
.: Weblog Themes By BlackSkin :.